پيا م عيد
ارسالي فرشته ميترا ارسالي فرشته ميترا

آمد نوبهار ، زمین دوباره نفس کشید و عروس عید را بر پهنای زمان میز بان شد ولی دلهای ما هنوز عطشان آن حضور سبزی است که زمستان تیره دلهای زنگار بسته مان را با نو بهار آشتی دهد و این انتظار چنان در دل و جانمان رخنه کرده که دیگر جزئی از ما شده است.هر سال بنا بر عادتی دیرین به استقبال بهار می رویم و خانه رفت و روب می کنیم و لباس عاریت پر زرق و برق تر بر تن می کنیم و خانه دل به کناری نها ده ایم و به مدد سالیان دراز بی خیری چنان زنگاری بر مینای قلبمان نشسته که دیگر توان خانه تکانی نداریم. باآنهم عید آمده و باید به یکدیگر تبریک گوییم و رو يبوسی کرده و ا فسوس سا لهاي گذشته را خوریم و همه در انتظار آن دستیم که از غیب برون می آید و پرده ظلمت می درد .باشد که ا مسال ، سال دگرگونی ما آدمیان خفته در جهول خوفناک باشد به سوی نیکی و رجعت دلهای ما به مهرو محبت، فارغ از تمام پلهایی که میان او و دل زده ایم .باشد که در این سال قفل در بسته دل بشکنیم و در پی الحان خوش بهاری روان شویم و مشحون از عطر ریاحین به ذات هستی راه یابیم  به آن وطن که از آن جدا شد یم .
رفت... و آمد...ها و
صحبت ياسمن،
سنبل و سوسن و نسترن...
ژاله و مستي و هستي اما… 
ليک اينجا،
جامعه پيچيده در سياه- جامه اي- سياه
سيل خون
بغض مرگ
خاک غم
ماتم  و سوز و سرما
قصه شوم فقر 

جان به ناحق- پاره پاره - واژگون بخت - نسل نکبت- استعاره
مانده- مدفون
دختر و مرد و زن - خفته در خون- از کجا تا کجا- کشته بر خاک
نعره بر نعره در نعره... اما
 

 

 

 

 

 


March 19th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي